در روزهای اخیر دو مقاله از دو دموکرات ریچارد هاس و ریچارد نفف در «فارن افرز» منتشر شد که در آن پیشنهاداتی درباره روابط با ایران به ترامپ داده شد.
به منظور بررسی موضوع فوق، «برگزیده» گفتگویی با کوروش احمدی، دیپلمات سابق ایران در نیویورک انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانیم:
مقاله هاس و نفف مذاکره را پیشنهاد می کند، اما گزینه جنگ را نیز توصیه می کند. تحلیل شما چیست؟
ویژگی دو مقاله ریچارد هاس و ریچارد نفیو این است که اولاً نویسندگان آنها پیشینه مشترکی در فضای وسیع سیاسی آمریکا دارند و ثانیاً در این دو مقاله که در مدت 4 روز در نشریه فارین افرز منتشر شده است. دولت جدید آمریکا هم همینطور است.
این دو که در گذشته سابقه افراط گرایی و ستیزه جویی نداشتند، اکنون به نوعی از لزوم گنجاندن گزینه نظامی علیه ایران در معادلات و تهدید به استفاده از زور در شرایط خاص صحبت می کنند و دیگر آن را انکار نمی کنند. . مثل قبل است هر دو موافق “فشار حداکثری” هستند، اما توجه داشته باشند که هر چقدر هم که یک تحریم سخت باشد، مطمئن نیست که کار کند یا برای مدت معینی موثر باشد.
آنها با تاکید بر اینکه تحریم ها باید بخشی از یک برنامه جامع برای تغییر سیاست امنیتی ایران باشد، توصیه می کنند که دیپلماسی مبتنی بر تحریم در کنار اجبار به عنوان یک گزینه نظامی استفاده شود و حتی چشم انداز ایجاد کند. تغییر حالت چالش آنها ترکیب گزینه نظامی با دیپلماسی و اولویت بندی و به تاخیر انداختن هر دو است.
به گفته آنها، دیپلماسی تنها در شرایطی مؤثر می شود که بر اساس توانایی و اراده به اجبار از آن استفاده شود. ریچارد هاس می گوید دیپلماسی و توسل به زور دو گزینه مجزا و جایگزین نیستند، بلکه مکمل یکدیگر هستند و باید در هماهنگی از آنها استفاده کرد. و اگر بعد از دیپلماسی از زور استفاده شود، در داخل و خارج بهتر پذیرفته می شود.
هاس همچنین تاکید کرد که دیپلماسی باید امکان “توافق جامع” را که شامل محدود کردن فعالیت های هسته ای ایران، خودداری از “کمک نظامی” به بازیگران غیردولتی و محدود کردن برنامه موشکی ایران باشد، بررسی کند.
ریچارد نفیو همچنین تحریمها را ناکافی میداند و به واشنگتن توصیه میکند هنگام برنامهریزی یک عملیات نظامی و تهدید واقعی، یک بار دیگر مسیر دیپلماتیک را «با هدف تغییر جهت راهبردی ایران» امتحان کند.
آیا ترامپ به زودی پس از رئیس جمهور شدن به مذاکره روی خواهد آورد؟
شکی نیست که ترامپ پیشنهاد مذاکره خواهد داد. سوال اصلی این است که آیا اولین حرکت او پیشنهاد مذاکره خواهد بود یا ابتدا تصمیمات «فشار حداکثری» را اعلام و اجرا خواهد کرد و پیشنهاد مذاکره با آن را خواهد آورد؟
اگر پیشنهاد مذاکره با «فشار حداکثری» همراه باشد، طبیعتاً پذیرش پیشنهاد مذاکره برای ایران بسیار دشوارتر خواهد بود. به همین دلیل، نظر من در هفتههای گذشته این بوده است که برای جلوگیری از چنین وضعیتی، ایران حق داشته و دارد که از طریق برخی کانالها با تیم ترامپ تماس بگیرد و به طور خصوصی بر سر ترتیبات مناسب توافق کند. البته هنوز برای این منظور زمان وجود دارد.
البته در چند هفته اخیر مقامات ایرانی از آمادگی خود برای مذاکره صحبت کرده اند، اما این اعلام آمادگی آنقدر کلی است که فایده ای ندارد. به عبارت دیگر، سوال این است که ایران چگونه (مستقیم یا غیرمستقیم)، با چه کسی (ترامپ یا 1+4) و چه زمانی (به طور جامع یا فقط هسته ای) حاضر به مذاکره است.
به نظر شما تهران در مورد اقدامات آتی خود به جمع بندی دقیقی رسیده است؟
همانطور که گفتم، تاکنون فقط از مقامات ایرانی شنیده ایم که آماده مذاکره هستند، نه بیشتر. همچنین هیچ نشانه ای از تماس غیررسمی با تیم ترامپ دیده نمی شود. در نتیجه ما نمی دانیم در نهادهای حاکمیتی کشورمان چه می گذرد و رهبران چه فکری می کنند. اما با توجه به اینکه شرایط منطقهای و بینالمللی دستخوش تغییرات جدی شده است، امیدواریم مسئولان هنوز وقت داشته باشند و تا دیر نشده به آن فکر کنند.
آنها باید در نظر بگیرند که منافع روسیه این است که با استفاده از فرصت ترامپ از گرداب اوکراین خارج شود. چین با توجه به رکود اقتصاد خود، به شدت نگران جنگ تجاری با آمریکا است و ممکن است نفت ایران را هم بگذراند و نقش خاورمیانه نیز مشخص است.
چقدر میتوانیم تأثیر این تحلیلها، از جمله یادداشتهای هاس و نفیو را بر رهبران آمریکا جدی بگیریم؟
با این حال، در جامعه ای چندصدایی مانند آمریکا، داشتن نظرات متفاوت از افرادی مانند نفیو و هاس که علاوه بر متخصص بودن، در برخی از دولت های گذشته آمریکا دارای سمت های مهمی بوده اند، مهم است. این نظرات از زوایای مختلف و در بستر تحولات عینی در منطقه و جهان می تواند به شکل گیری پارادایم های جدید کمک کند و تصمیم گیرندگان را به سمت افراط گرایی یا اعتدال سوق دهد. به عبارت دیگر، وقتی افرادی مانند هاس و نفیو که معمولا در وسط طیف قرار داشتند، به سمت راست طیف گرایش پیدا می کنند، تصمیم گیری برای کسانی که قبلاً در سمت راست طیف قرار داشتند، آسان تر خواهد بود. اجرای تصمیمات در داخل کشور آسانتر خواهد بود.