تبعات جنگ نفتی در خلیج فارس به سادگی قابل درک نیست / آمریکا از این جنگ وحشت دارد، اما استراتژی روشنی برای جلوگیری از وقوع آن ندارد / نیرو‌های آمریکایی در تمام کشور‌ها از عربستان گرفته تا امارات و قطر و بحرین حضور دارند، اما تهدید آمیز‌ترین سناریو، هدف قرار گرفتن بنادر و پالایشگاه‌های نفت و گاز و کشتی‌های غیرنظامی است

تبلیغات بنری


هورناز (hornaz.ir):

زوی بارل در یادداشتی به روزنامه هاآرتص نوشت: از اکتبر سال گذشته، دولت بایدن نتوانسته سیاست مناسبی را برای وضعیت خطرناک منطقه اجرا کند. در حالی که جهان منتظر حمله اسرائیل به ایران و افزایش تنش ها در لبنان است، آمریکایی ها نقشی منفعل به عنوان مشاور دارند.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: زمانی که مسعود مازیکیان به عنوان وزیر امور خارجه و معاونت راهبردی وزیر امور خارجه منصوب شد، به نظر می رسید که دولت جدید تصمیم گرفته است مسیر آشتی با غرب را در پیش بگیرد.

عباس عراقچی وزیر امور خارجه و محمدجواد ظریف معاون راهبردی رئیس جمهور از طراحان توافق هسته ای با غرب در سال 2015 در دولت حسن روحانی بودند. هر دو با غرب و همکاران آمریکایی خود که در آن زمان مسئول مذاکرات بودند آشنا هستند.

عراقچی حتی مذاکراتی را با همتایان اروپایی خود برای بررسی راه های دستیابی به توافق جدید آغاز کرد. پزشکیان با حمایت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر ایران، اظهاراتی داشته‌اند که نشان می‌دهد تهران مشکلی برای مذاکره با غرب ندارد. حتی رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز به صداقت ایران اهمیت می داد.

اما عراقچی در هفته گذشته و این هفته باید به موضوعات مهمی می پرداخت که احتمالا موضوع هسته ای را فعلا از دستور کار خارج می کرد. او جمعه گذشته به بیروت سفر کرد. عراقچی روز بعد برای دیدار با بشار اسد رئیس جمهور سوریه و روز چهارشنبه به ریاض رفت تا با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان دیدار و درباره تحولات منطقه گفتگو کند.

سناریوهای حمله تلافی جویانه احتمالی اسرائیل به ایران در واکنش به حمله موشکی اخیر به این کشور به تیتر اخبار منطقه، کشورهای عربی و غرب تبدیل شده است.

طیف وسیعی از احتمالات از حمله به میادین نفتی گرفته تا تاسیسات حفاری و پالایش، بمباران زیرساخت های غیرنظامی و هدف قرار دادن تاسیسات هسته ای اهداف بالقوه هستند. مقامات ایرانی همچنین به کشورهای منطقه در خصوص عدم صدور مجوز به آمریکا و اسرائیل برای استفاده از حریم هوایی خود برای حمله به ایران هشدار و تهدید کردند.

نیروهای آمریکایی در همه کشورهای عربی خلیج فارس از عربستان سعودی گرفته تا امارات، قطر و بحرین حضور دارند. اما این تنها پایگاه های آنها نیست که ممکن است مورد هدف شبه نظامیان طرفدار ایران در عراق و سوریه قرار گیرد. خطرناک ترین سناریو، هدف قرار دادن بنادر و پالایشگاه های نفت و گاز در منطقه خلیج فارس و کشتی های غیرنظامی در خلیج فارس است.

نزدیک به 30 درصد نفت خام و 20 درصد فرآورده های نفتی جهان از خلیج فارس عبور می کند. عربستان سعودی قبلاً شاهد حمله حوثی ها به تأسیسات نفتی خود در سال 2019 بود که حدود نیمی از ظرفیت تولید نفت شرکت غول پیکر نفتی آرامکو را فلج کرد.

ایران که حدود 2.5 میلیون بشکه در روز نفت تولید می کند، ضربه سختی خواهد خورد. این در حالی است که آسیب های وارد شده به صنعت نفت کشور عمدتاً بر بازار داخلی و صادرات نفت این کشور به چین که به طور متوسط ​​روزانه یک میلیون و 400 هزار بشکه نفت از ایران خریداری می کند، متاثر خواهد شد.

چین می تواند این مقدار نفت را از کشور دیگری حتی با قیمت بالاتر تامین کند. اما به راه انداختن «جنگ نفتی» در منطقه خلیج عربی موضوعی کاملاً متفاوت است و درک عواقب آن آسان نیست. زمانی که جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به اسرائیل توصیه کرد از حمله به تاسیسات نفتی ایران خودداری کند، این نگرانی گسترده ذهن او را به خود مشغول کرد.

تهدید به جنگ نفتی تاییدی بر این واقعیت است که نه دولت های منطقه و نه آمریکا راهبرد مشخصی برای مقابله با پیامدهای احتمالی وضعیت کنونی ندارند.

این امر به ویژه نگران کننده است زیرا علیرغم اهمیت زیادی که بایدن برای اجتناب از جنگ در روزهای قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا قائل است، مشخص نیست که آیا او کاری برای منصرف کردن نتانیاهو از حمله به بنادر نفت و تاسیسات پالایشی ایران انجام خواهد داد یا خیر.

این تنها حوزه ای نیست که فقدان یک استراتژی مدون توسط کاخ سفید در نتیجه جنگ سال گذشته آشکار شده است. در بهترین حالت، اگر استراتژی وجود داشته باشد، بیشتر یک تخیل خام باقی می ماند تا یک برنامه عملی.

ایالات متحده دریافته است که با وجود کمک های مالی، نظامی و دیپلماتیک گسترده ای که از اسرائیل دریافت می کند، نمی تواند انتظار داشته باشد که متحدش موضع خود را در مورد موضوعاتی که برای واشنگتن حیاتی است و به نفع اسرائیل است تغییر دهد.

پس از سال‌ها عدم حضور در لبنان و سوریه که آن‌ها را مناطق حاشیه‌ای و بدون اهمیت استراتژیک می‌دانست، اکنون مجبور است بدون داشتن برنامه راهبردی یا نفوذ کافی برای جلوگیری از تشدید درگیری، در صحنه لبنان حرکت کند. او تنش بین اسرائیل و حزب الله را می بیند.

– جنگ در لبنان پس از آنکه ده ها هزار اسرائیلی خانه های خود در شمال را ترک کردند اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. با وجود برکناری رهبری حزب الله، دامنه حملات این گروه علیه اسرائیل همچنان در حال افزایش است.

دولت آمریکا رویکرد خود را تغییر داده و حداقل در مواضع رسمی خود در جبهه شمالی در کنار اسرائیل می ایستد. اما آیا از طرح کسب و کار خاصی خبری هست؟ چگونه این بازی را به پایان خواهند رساند؟

آیا اجرای قطعنامه 1701 که در پایان جنگ 34 روزه در سال 2006 به تصویب شورای امنیت رسیده بود کفایت می کند؟ آیا ایالات متحده می تواند نیروهای بین المللی را سازماندهی و به منطقه بین «خط آبی» و رودخانه لیتانی بفرستد؟ آیا واشنگتن با ارائه یک طرح بازسازی اقتصادی جذاب برای لبنان موافقت می کند؟ آیا آمریکا در میان کشورهای عربی و غربی شریکی برای این کار خواهد یافت؟ یا اینکه مدل غزه که همان مدل اسرائیل است در لبنان هم اجرا می شود؟

اکنون که خاورمیانه به این ورطه خطرناک کشیده شده است و در برابر جنگ منطقه ای که ایالات متحده نیز از آن می ترسد آسیب پذیر است، واشنگتن نه استراتژی برای جلوگیری از وقوع آن دارد، نه برنامه ای برای مدیریت آن و نه چشم اندازی برای آنچه در آینده خواهد آمد.

در این برهه حساس که آمریکا می تواند و باید از تمام نفوذ خود در منطقه استفاده کند، این کشور به جای اینکه به عنوان یک بازیگر فعال عمل کند، ناظر باقی می ماند و تنها پیشنهاد و توصیه می کند و منتظر است تا ببیند چه تحولاتی به سمتی خواهد رفت.

تبلیغات بنری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *