معرفی سریال دایی‌جان ناپلئون | هورناز

خلاصه سریال

وقایع در تهران می گذرد. زمان نزدیک به جنگ جهانی دوم است. راوی داستان را از چهارده سالگی شروع می کند و ناگهان احساس می کند که عاشق پسر عمویش شده است. این عمو که از خانواده ای ثروتمند و قدیمی می آید، یک افسر بازنشسته ژاندارمری است که مجذوب ناپلئون بناپارت شده و آنقدر از ناپلئون و نبوغش صحبت کرده است که برادرزاده ها و خواهرزاده هایش او را «دایی ناپلئون» صدا می کنند.

مشکل عشق راوی و عروس، دشمنی کهنه و پنهان پدرانشان است که علل مختلفی دارد; به خصوص که دایی من از ابتدا مخالف ازدواج خواهرش با داروساز بود که او را هم تراز خانواده محترم خود نمی دانست. از طرفی این داماد افتخارات خانوادگی ادعایی و خیالی دگان را به هیچ وجه نمی گیرد و در عین حال نظر خوبی هم به ناپلئون بناپارت ندارد. در آن زمان با توجه به سابقه صد ساله دخالت امپریالیسم انگلیس در امور ایران، این باور عمومی وجود داشت که هر آنچه در کشور اتفاق می افتد تحت کنترل انگلیس است. دوستی با انگلیسی ها باعث پیشرفت و دشمنی با آنها باعث عقب ماندگی می شود. دایجان خیال‌باف که از غرور رنج می‌برد، عقب‌ماندگی شغلی خود را ناشی از دشمنی با انگلیسی‌ها می‌داند، در مورد این توهم زیاد خیال‌پردازی می‌کند و برخورد با دزدان و راهزنان در دوران خدمت در ژاندارمری را به عنوان مبارزه با امپریالیسم انگلیس معرفی می‌کند. خودش معتقد است خشم انگلیسی ها بوده است.

در مورد سریال